- کلاک شدن
- تهی شدن خالی شدن: (حاصل آن شب چنان بپا بودم (بیا سودم) کز همه مغز ها کلاک شدم)، (انوری)
معنی کلاک شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سیزیدن: ماری شدن نیست شدن مردن نیست شدن فانی شدن مردن
کنایه از مانند کلاف سردرگم شدن، سرگشته شدن، گیج شدن
درمان شدن شفا یافتن
بصورت کباب در آمدن، بریان و سوخته شدن، یا کباب شدن دل. متاثر شدن
سراسیمه شدن، کلافه شدن
مانند کلافه سر در گم شدن گیج شدن، سخت ناراحت شدن: (از گرما کلافه شدم)
با تیر زدن بکلاغ: (دو کلاغ زد)، طعنه و تمسخر کردن (کلاغ گرفتن)
بوسیله کلید بسته شدن، یا کلید شدن دندان (های) کسی. چفت شدن دندانها وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ: (مشدی مثل مار بخود می پیچید. نفس نفس میزد یکهو پس افتاد و دندانها یش کلید شد)
کولاک کردن: شود چو چشم پر آبم هزار کشتی غرق دمی که قلزم خوناب دل زند کولاک
خرد شدن، کم وسعت و کم حجم شدن، اندک گشتن، مورد توهین قرار گرفتن، خفیف شدن
دارا شدن و به تصرف در آوردن و ضبط کردن، صاحب چیزی شدن، خداوند چیزی شدن
فوت شدن و مردن مردن هلاک شدن: (یا بیماری که اگر آب بکار دارد هالک شود)
ماری مرده سیزیده
سیزمند مردنی
درمان شدن
Shrink
encolher
schrumpfen
kurczyć się
сокращаться
зменшуватися
encoger
rétrécir
restringersi
krimpen
सिकुड़ना
menyusut
להתכווץ